سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس دانش را بطلبد برای اینکه با دانشمندان همراه شود یا با نادانان بستیزد یا مردم را متوجه خود کند، خداوند او را داخل آتش گرداند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]


ای بابا اینم می گذره ،
نگید درست می شه،
نخواهید با جوک های مسخره بخندونیدش
نمی خواد بخنده. خنده اش نمیاد غصه داره. می فهمین؟ غصه.
براش از فلسفه ی زندگی حرف نزنین.
از انرژی مثبت و مثبت باش و به چیزهایی که داری فکر کن حرف نزنید.
حتی سعی نکنین نشون بدین که حالتون از اون بدتره.
از تجربیات بدتر خودتون یا اطرافیانتون نگین.
وقتی کسی ناراحته اصلا این شما نیستین که باید حرف بزنین.
شما در حقیقت باید حرف نزنید. باید دستش رو بگیرید. بغلش کنید. تو چشم هاش نگاه کنید. براش چایی بریزید.
براش یک چیزی که دوست داره بریزید یا بپزید.
بذارید جلوش. بعد حرف نزنید. بذارید اون حرف بزنه و شما گوش کنید.
هی فکر نکنید باید نظریه صادر کنید و نصیحت کنید.
فکر نکنید اگه حرف نزنید خیلی اتفاق بدی می افته.
شما جای اون آدم نیستید.
شما زندگی اون آدم رو از وقتی به دنیا اومده زندگی نکردید.
پس نظریه ها و حرف هاتون به درد خودتون می خوره.
بله. دستش رو بگیرید. بغلش کنید. سکوت کنید.
.اگه دلش خواست خودش حرف می زنه
حتی اصرار نکنید که باهاتون حرف بزنه. فقط بهش انقدر فرصت بدین تا حرف بزنه


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط آرش حسین پور 90/12/18:: 10:2 صبح     |     () نظر

گل تقدیم شمااین زندگی غمزده غیراز قفسی نیست

تنها نفسی هست ولی هم نفسی نیست

این قدر نپرسید کجا رفت و کی آمد

گل تقدیم شمااشعار پراکندهء من مال کسی نیست!

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط آرش حسین پور 90/12/15:: 2:59 عصر     |     () نظر

کنایه

 

چرا روی نقاشیا بیخودی سایه می زنی

این همه حرف خوب داریم حرف گلایه می زنی

 

اگه منودوست نداری راحت اینو بهم نگو

چرا با حرفات بهم کنایه می زنی؟؟؟ دلم شکست


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط آرش حسین پور 90/12/15:: 2:57 عصر     |     () نظر

hujkopl


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط آرش حسین پور 90/12/15:: 2:55 عصر     |     () نظر

به من نگاه کن واسه یه لحظه

نگات به صدتا آسمون می ارزه

 

نگا کنی رویاها رنگی می شن

ستاره ها به چه قشنگی می شنمدرک داشتن

 

 من از خدامه بکشم ناز تو

تا بشنوم یه لحظه آواز تو

 دوست داشتن 

من از خدامه پبش تو بمونم

جواب حرفاتو خودم بخونم

 

من از خدامه بمونم دیوونت

سربذارم رو شهر امن شونت

 

من از خدامه بمونی کنارم

من که به جزتو کسی رو ندارم

 

من از خدامه که نباشه دوری

فقط دلم می خواد بگی چه جوری

 دوست داشتن

من از خدامه که یه روز دعامون

بره تو آسمون پیش خدامون

 

یه جشن نقره ای با هم بگیریم

به عشق این که هردومون اسیریم

 وااااای

به عشق این که بعد اون همه درد

خدا یه بار نگاهی هم به ما کرد!!!

 

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط آرش حسین پور 90/12/15:: 2:51 عصر     |     () نظر