سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ چون خبر غارت بردن یاران معاویه را بر أنبار شنید خود پیاده به راه افتاد تا به نخیله رسید . مردم در نخیله بدو پیوستند و گفتند اى امیر مؤمنان ما کار آنان را کفایت مى‏کنیم . امام فرمود : ] شما از عهده کار خود بر نمى‏آیید چگونه کار دیگرى را برایم کفایت مى‏نمایید ؟ اگر پیش از من رعیت از ستم فرمانروایان مى‏نالید ، امروز من از ستم رعیت خود مى‏نالم . گویى من پیروم و آنان پیشوا ، من محکومم و آنها فرمانروا . [ چون امام این سخن را ضمن گفتارى درازى فرمود که گزیده آن را در خطبه‏ها آوردم ، دو مرد از یاران وى نزد او آمدند ، یکى از آن دو گفت : من جز خودم و برادرم را در اختیار ندارم ، اى امیر مؤمنان فرمان ده تا انجام دهم امام فرمود : ] شما کجا و آنچه من مى‏خواهم کجا ؟ [نهج البلاغه]

شهرکوچه پراز اسفندای دونه دونه شد

لقبم مجنون بود و به تازگی دیوونه شد

 

کوچه رو با اشکای گرم خودم شسته بودم

دیگه از دست همه به جز خودت خسته بودم

گل تقدیم شما 

مژه هام کوچه مونوحسابی جاروکرده بود

رو لبا ترانه راس راسی برمی گرده بود

 

گلدونا پر بودن از گلای شقایق وعروس

همه جا پیچیده بود ترانه مرا ببوس

 

با یه دسته گل بودم منتظر اومد نت

چقدر دیرشده بود اما برای دید نت گل تقدیم شما

 

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط آرش حسین پور 90/12/14:: 5:13 عصر     |     () نظر